پانیساپانیسا، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

پانیسا

من و محمد صاحب دو فرشته زیبا به نام پرهام و پانیسا هستیم

نه ماه اول زندگی

من نه ماه مرخصی بارداری داشتم و خانه پیش پانیسا بودم ، در این نه ماه همچنان کرونا بود و بایستی احتیاط های لازم را به عمل می آوردیم ، بیشتر مواقع خانه بودیم و خبری از مهمانی و دورهمی نبود . بجز مریم جون و آوا جان ، بقیه عمه های پانیسا اونو در چهارشنبه سوری یعنی در سه ماهگی پانیسا به صورت حضوری دیدن و قبل از اون به عکس هاش بسنده می کردن .  به خاطر همین پانیسا بسیار در آرامش و خانگی بزرگ شد ، طوری که وقتی که در جمع بودیم فقط به من و محمد می چسبید و ارتباط برقرار نمی کرد.  اتفاقات مهم 9 ماه اول زندگی پانیسا موارد زیز هست:  4 دی ماه 1399 (3 روزگی ) : افتادن بند ناف 10 دی ماه 1399(9 روزگی): اذان گفتن در گوش پانیسا که آقا...
25 ارديبهشت 1403

روز به دنیا آمدن دختر نازم (2)

روزی که قرار بود پانیسا به دنیا بیاد ، پرهام نه سال و شش ماهه بود ، صبح زود باید به بیمارستان می رفتیم با مریم جان (عمه جان) هماهنگ کردیم که صبح زود بیاد پیش پرهام که توی خانه تنها نباشه.  از زیر قرآن رد شدم و به بیمارستان رفتم. لباس پوشیدم و منتظر موندم که منو به اتاق عمل ببرن ، چند تا خانم بودیم و اونجا با همدیگه حرف زدیم . تصمیم داشتم بیهوشی کامل داشته باشم ولی توی اتاق عمل منو راضی کردن که بی حسی نخاعی بگیرم . یه کم ترسیده بودم و اینقدر وای و واویلا کردم که متخصص بیهوشی آمد و سوزنی که وارد نخاع کمر می کرد را بهم نشان دادکه ببین چقدر نازک هست و هیچ دردی نداره ، خدایی چیز خاصی هم نبود. یه چیز جالب این بود که به خ...
25 ارديبهشت 1403

حرف زدن پانیسا

متاسفانه پانیسا خیلی دیر داره حرف می زنه ،  چند مدت پیش پانیسا رو پیش یه  گفتار درمانی (سپیده نمازی) بردم ولی اجازه نداد محمد وارد اتاق بشه بخاطر همین بیشتر حواسم به پانیسا بود و متوجه نشدم بهم چی گفت ؛ در حد اینکه درکش از اشیا و وسایل اطرافش بالاتر ببریم ، مثلا دو یا سه تا عکس جلوی چشمش بزاریم و ازش در مورد یکی از شکل ها سوال کنیم ( مثلا عکس گربه و سگ رو ببینه و بدونه کدومش گربه است )که در این مورد بسیار باهوش و خوب هست.  و دیگه اینکه آواهایی که استفاده می کنه رو بنویسیم . فعلا به همون یه جلسه بسنده کردیم ولی اگه ببینم سرعت پیشرفت اش کمه باز هم باید با جدییت پیگیری کنم . ...
7 آذر 1401

روز به دنیا آمدن دختر نازم (1)

فکر می کردم قراره دخترم دهم دی ماه به دنیا بیاد ولی دکتر بعد از اینکه سونوگرافی های منو چک کرد و با توجه به اینکه زایمان قبلی من سزارین بود گفت دهم خیلی دیره و باید بین اول و دوم دی ماه یک روز رو انتخاب کنم . اول گفتم سوم دی ماه که دقیقا با پرهام نه سال و شش ماه تفاوت داشته باشن ولی دکتر چون اون روز بیمارستان نبود قبول نکرد . منم دیدم چه تاریخی بهتر از اول دی ماه که هر سال بتونم شب یلدا واسش جشن بگیرم و به این ترتیب اول دی ماه تاریخ زایمان من شد. وقتی این تاریخ رو انتخاب کردم خیلی ها بهم می گفتن پس اسمش رو بزار یلدا . روز قبل از زایمان با محمد تمام کارهای بیمارستان رو انجام دادیم و پرونده تشکیل شد ، پانیسا خانم ما ، بیمارستان ارد...
22 آذر 1400

انتخاب اسم

چقدر انتخاب اسم واسه بچه خودت سخته ، هر کسی که می خواد نی نی دار بشه آدم کلی اسم خوشکل می تونه پیشنهاد بده ولی وقتی پای نی نی خودت در میان هست حساس تر می شی و نمی دونی که چه اسمی بهتره . مثلا می خوای به فامیل بخوره ، اسمی باشه که قدیمی نشه ، اسم لوس نباشه ، معنی زیبا داشته باشه ، ایرانی باشه ، به اسم داداشش بیاد و هزاران نکته دیگه . ما هم خیلی خیلی گشتم ، هر کسی یه نظر می داد قبل از اینکه جنسیت رو بدونیم می گفتم اگه پسر شد اسمش رو می زارم پندار ولی واسه دختر هیچ نظری نداشتم. پریا ، پانیا، جانان ، هانا ، پریماه ، پرنسا اسمهایی بودن که مدنظر گرفتیم ولی هیچ کدوم چندان باب میل نبود . بیشتر روی اسم پریماه و پانیا بودیم ولی چند...
9 آذر 1400

دکتر زنان

وقتی  که متوجه بارداری ام شدم  در ایام شیوع کرونا بود و ترس زیادی داشتم که دکتری برم که مطب شلوغ باشه. توی گروه دوستام گفتم و محبوبه جون دکتر روانبد رو معرفی کرد که خلوت بود  و زود نوبتم می شد . دو بار پیش دکتر روانبد رفتم که آزمایش بتا و اولین سونوگرافی رو ایشان برام نوشتن . و بعد از تحقیقات زیاد دکتر شاکر رو انتخاب کردم ، هم از این بابت که همکارا که بیمارش بودن راضی بودن ، هم اینکه نزدیک اداره بود و زیبا جون هم تاییدش می کرد البته خیلی شلوغ بود و چندان هم بابت کرونا رعایت نمی کردن . به خاطر همین روزهایی که نوبت داشتم محمد بعد از اداره می رفت نوبت می گرفت و بعد می آمد دنبال من . به خاطر همین اصلا معطل...
25 اسفند 1399

آزمایش های دوران بارداری

نمی دونم چون سنم بالای ۳۵ هست این تعداد آزمایش و سونو انجام دادم یا اینکه زمانه عوض شده . زمانی که پرهام رو حامله بودم جمعا ۳ بار سونوگرافی انجام دادم ولی زمان پانیسا مرتب دکتر یا خودش سونو انجام می دهد یا می فرستاد سونو . حداقل ده بار سونوگرافی انجام دادم ، تست مایع امینوسنتز ، اکو قلب و ... اولین سونو رو دکتر روانبد که اولین دکتر زنان من بود برام نوشت و مشخص شد که تاریخ  ۲۴ اردیبهشت ۹۹ ، نی نی ما یه قلو و ۷ هفته و ۶ روز داره . تست مایع امینوسنتز هم استرس و نگرانی های زیادی رو برای من و محمد داشت ، اول تصمیم گرفتم انجام ندم ولی بعد از پرس و جو تصمیم گرفتیم انجام بدهیم و حالا هم خدا روشکر  می کنم که انجام دادم و خیالم د...
11 اسفند 1399

جشن تعیین جنسیت

هفته ۱۹ بارداری بودم و هنوز نمی دونستم جنسیت نی نی مون چیه ؟؟ قرار بود آزمایش دوم NT رو روز دوشنبه ۱۳ مردادماه انجام بدم و می دونستم که دیگه جنسیت بچه اونجا مشخص می شه . روز قبل از سونوگرافی،  رفتیم خانه عزیز ، اونجا خاله ی بابا ، عمو علی و زن عمو زهره هم بودن و بحث جنسیت نی نی به میان آمد.  زن عمو گفت نمی خوای جشن تعیین جنسیت بگیری ، گفتم خیلی دوست دارم ولی با این شرایط کرونا نمی شه ، نهایت تو خانه خودم بادکنک درست می کنم و یه لایو از طریق اینستا می زارم . زهره جون گفت ، خوب به دکترت بگو تا جنسیت رو بهت نگه و به من بده تا برات بادکنک آماده کنم و ببرید خانه تا خودت هم سوپرایز بشی. بعد قرار شد که خانه عمو جون جشن...
9 اسفند 1399
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پانیسا می باشد